همتای پادشاه
داستانهای تخیلی / افسانههای جدید
این داستان که با تصاویر سیاه و سفید همراه است، ماجرای شاهزاده ای است که به رغم زیبایی و دانش فراوان، مردی خودخواه و مغرور است. از همین رو، پدرش که پادشاهی مهربان و عادل است پیش از مرگ خود به پسرش می گوید تو تنها زمانی می توانی تاج پادشاهی بر سر بگذاری که با دختری ازدواج کنی از نظر زیبایی، ثروت و دانایی هم سطح خودت باشد. پس از آن شاهزاده جوان ماجراهای فراوانی پشت سر می گذارد که طی آن خودخواهی و غرور خود را کنار گذاشته و با دختری کشاورز ازدواج می کند و بدین ترتیب با گذاشتن تاج پادشاهی بر سرش، به عدالت فرمانروایی می کند.