داداش کریم، داداش رحیم
"کریم" و "رحیم" دو برادر دوقلو هستند که بسیار به هم شباهت دارند، هیچیک از اهالی روستا نمیتوانند آندو را از یکدیگر تشخیص دهند. به همین دلیل کریم هربار که کار بدی مرتکب میشود خود را به جای رحیم جا میزند. روزی کریم در غیاب مادرش فریب شیطان را میخورد. و برای برداشتن کلید کمدی که در آن کلوچه است از کمد بالا رفته و میافتد. در اثر زمین خوردن، گوشهای از دندان او میشکند. این موضوع سبب میشود تا کریم از کارهای بد خود پشیمان میشود. از آن پس نیز همهی اهالی روستا از روی دندان کریم و رحیم میتوانند آنها را از یکدیگر تشخیص دهند. داستان در قالب شعر بیان شده است.