گل سرخ، ای تناقض ناب
داستان، روایتی از نسلی آرمان خواه در برههای خاص از فضای پر التهاب کشور است. جوانی شهرستانی، با قبولی در دانشگاه به تهران نقل مکان میکند. او با ورود به تهران، جذب گروهی سیاسی میشود. جوان که از نظر روحی دچار مشکل است و هیچ گونه توجهی از جنس مخالف نمیبیند، شدیدا احساس میکند که به عشق نیاز دارد. او از طرف سازمان و به منظور خودسازی و اصلاح خصلت، مدت زمانی به کارهای پست روی میآورد و این دوره را با موفقیت سپری میکند؛ آن گاه در منزل مرد کارگری اتاقی اجاره میکند تا بدین طریق با طبقه کارگر ارتباط و پیوند برقرار سازد؛ پس از چندی او دل در گرو عشق زن کارگر مینهد. جوان که در اعماق وجودش به اشتباه عملش واقف است، با روحیهای متلاشی تصمیم میگیرد، از سیانوری که در اختیارش قرار دادهاند، بخورد. او حتی مدتی به اعتکاف مشغول میشود؛ اما سرانجام در یک درگیری مسلحانه کشته میشود.