امروز شنبه
داستانهای کوتاه فارسی - قرن 14
کتاب حاضر مشتمل بر داستانهای کوتاهی با عنوانهای «برف»، «احساسی که فقط یک آرایشگر میتواند تجربه کند؟»، «عروسی»، «امروز شنبه، فهمیدم ناصر، مردی که فکر میکردم نیست» «کلة گنجشک»، «دیوار به دیوار»، «سنگسار» و «اسماعیل» است. در خلاصة داستان «امروز شنبه، فهمیدم ناصر، مردی که فکر میکردم نیست» آمده است: «ناصر» و همسرش «ژیلا» برای مدتی به خارج از کشور میروند. ناصر و ژیلا با هم اختلاف دارند و همة اقوام از تصمیم آنها برای طلاق اطلاع دارند. زندگی ناصر و ژیلا گاهی خوب میشود؛ اما زمانهایی که ژیلا حرکات ناشایست انجام میدهد و ترس و نگرانی خود را از موجودی نامرئی و موذی اظهار میکند زندگی آنها به هم میریزد، تا اینکه به پیشنهاد مادر ژیلا برای دعانویسی نزد درویشی میروند. مدتی با توصیة درویش حال ژیلا خوب میشود؛ اما دوباره به وضع قبلی برمیگردد و در روزی که مثل هرروز به کنار ساحل میرود دیگر اثری از او پیدا نمیشود و ناصر چون آوارهای در حالی که متهم به کشتن زنش است، زندگیاش را میگذراند. داستانهای کتاب بیشتر دربارة روابط انسانی، بین فردی و خانوادگی است.