چهل سالگی
داستانهای کوتاه فارسی - قرن 14
"آلاله "در این داستان زنی چهل ساله است که حس میکند دیگر آن طراوت روزگار جوانی را ندارد .او مدتهاست که ساز خود را در انبار منزلشان رها کرده و دیگر رغبتی به نواختن آن ندارد .همسرش "هرمز "نیز نوازندهای چیرهدست است" .هرمز " بعد از مدتها کنسرتی اجرا کرد که آلاله نیز ناظر و تماشاگر هنرنمایی او بود . اما این بار موسیقی آن چنان بر آلاله تاثیر گذاشت که بارقهای از امید، زندگی کسالتبار او را به حرکت واداشت و او را بر آن داشت دستی به ساز ببرد و ...