هوشی خرگوشی عجول
داستانهای تربیتی / داستانهای حیوانات
کودکان در این داستان تربیتی، ماجرای «هوشی خرگوشی»، بچه خرگوش زرنگ و باهوشی را میخوانند که با مامان و بابا خرگوشه زندگی میکرد و هر روز به مدرسۀ جنگلی میرفت. او خیلی باهوش بود، اما چون همیشه عجله داشت به دردسر میافتاد. هر روز صبح زودتر از همه به مدرسه میرفت و آنقدر پشت در مدرسه مینشست تا دیگران از راه برسند، به همین دلیل وقتی سر کلاس میرفت بسیار خسته بود. او هنگام نوشتن تکالیفش آنقدر عجله میکرد که نوشتههایش غلط و بدخط میشد و به همین دلیل همیشه نمرههایش از بقیۀ بچهها کمتر بود. هوشیخرگوشی وقتی برای نظافت با مامانخرگوشی، کنار رودخانه میرفت برای شستن خود آنقدر عجله میکرد که بیشتر وقتها فراموش میکرد یکی از گوشهایش را بشوید. تا این که یک روز به دلیل عجله مرتکب اشتباه بزرگی شد. او از آن پس رفتارش را تغییر داد و شاگرد اول مدرسۀ حیوانات شد.