یک شب از هزار شب: مجموعه داستان برای نوجوانان
داستانهای فارسی - قرن 14
در داستان کوتاه حاضر، پدر خانواده پس از فوت همسایهاش «مندل» و به حراج گذاشتن اثاثیة او، لحاف چهلتکهای را خریداری میکند و به دخترانش محبوبه، معصومه و مستوره میگوید تا آن را با انداختن در حوض بشویند. از آن پس هربار که مهمانی به خانه آنها میآید، مادر لحاف خوب را به مهمانها و لحاف مندل را به دختران میدهد. و زمانی که عصبانیت بچهها را از این اقدام خود مشاهده میکند، خطاب به آنها میگوید: یک شب که هزار شب نمیشوداین داستان نخستین داستان مجموعة حاضر است که عنوان آن با عنوان کتاب یکسان است. عناوین برخی دیگر از داستانهای کتاب بدینقرار است: کلاس دوم جن؛ کفشهای عزیز؛ پرگار؛ سفر به صفر؛ هنداونه به شرط عشق؛ درخت دوستی؛ و انگشت مجسمه.