حسنی و ماهی کوچولوی طلایی
چشمهای زیبا در کنار دهی قرار داشت که پر از ماهیهای رنگارنگ بود. «ماهی طلایی» زیباترین و عاقلترین ماهی چشمه بود. او یک روز در میان دو سنگ گیر افتاد و حسنی که پسر مهربان و فهمیدهای بود، ماهی طلایی را با خود به خانه برد و با کمک پدر و مادرش به مداوای او پرداخت. اما چون به ماهی عادت کرده بود دلش نمیخواست او را به چشمه بازگرداند، تا این که با رفتار ماهی و حرفهای پدر و مادرش سرانجام با خوشحالی او را در چشمه رها کرد. مخاطبان این داستان تربیتی گروه سنی «ب» هستند.