سفر به سرزمین احکام: خرابههای پرگنج
در دومین جلد از مجموعه«سفر به سرزمین احکام»، شرح مختصری از احکام آبها(آب مضاف و مطلق) در قالب داستانی برای دو گروه سنی«ب» و «ج» بازگومیشود. مخاطبان بهدنبال ماجرای خواب دخترکی به اسم «سمانه» که در جلد پیشین نقل شد، اینک قصه دیگری از او را میخوانند. «سمانه» و همکلاسیهایش در دومین جلسه کلاس احکام، با همراهی معلم خود به سالن بزرگی شبیه سالن سینما میروند و در آنجا با دو پسر به نامهای«سعید» و «احمد» آشنامیشوند. در یک روز تابستانی سعید و احمد تصمیممیگیرند به خرابهای بروند که مردم معتقدبودند در آنجا گنجهای زیادی وجوددارد. آنها ظهر هنگام به خرابه میرسند و با شنیدن صدای اذان از موبایل«سعید» تصمیم میگیرند اول نماز بخوانند. در همین حین«احمد» گودال آبی میبیند اما«سعید» به او میگوید این آب برای وضوگرفتن مناسب نیست، و در ادامه به زبانی ساده در مورد احکام آبها و نحوه پاککردن نجاست توضیحاتی را به دوستش«احمد» میدهد.