عشق خاکستری
"هستی" پس از ازدواج عمویش با برادر همسر وی، محسن، آشنا میشود. محسن ابتدا با جلب توجه، به هستی پیشنهاد دوستی داده و به مرور او را دلبستهی خویش میکند، به طوری که به رغم تمامی مخالفتها از جانب خانوادهی هستی، او در 17 سالگی با محسن ازدواج میکند. هستی پس از ازدواج متوجهی حساسیت و وابستگی بیش از حد محسن به مادرش میشود که این امر روابط آن دو را تا حدودی کمرنگ میکند. به طوری که تولد دخترشان ـ نگین ـ نیز مانع ایجاد فاصلهی میان آنها نمیشود. پس از چندی هستی طی تصادفی، مدتی فلج و در بیمارستان بستری میشود. در این مدت محسن، که فردی هوسران بوده، با دختری آشنا میشود و بار دیگر ازدواج کرده و هستی را به صورت غیابی طلاق میدهد. هستی پس از بهبودی با تلاش بسیار در دانشگاه پذیرفته شده و پس از سالها بار دیگر ازدواج میکند. او و "مهدی"، پسری به نام "خسرو" را به فرزندخواندگی میپذیرند. هستی، پس از سالها دوری از نگین، او را یافته و با نقشهی قبلی و همکاری نگین، او را از خانوادهاش خواستگاری میکند. نگین و خسرو با یکدیگر ازدواج کرده و هستی بار دیگر دخترش را در جمع خانوادهی شاد خود مییابد.