مرد متکبر در شکاف زمین
داستانهای مذهبی - قرن 14 / محمد(ص)، پیامبر اسلام، 53 قبل از هجرت - 11 ق. - داستان
در زمانهای قدیم تاجر ثروتمندی زندگی میکرد که بسیار بخشنده و سخاوتمند بود. او صاحب پسری شد که همواره به عیش و نوش میپرداخت و در کارها به او کمک میکرد. روزها گذشت و پدر بیمار شد، همان هنگام فصل چیدن میوة باغها فرا رسید و فقیران و درماندگان مانند همیشه جلوی درب باغ گرد آمدند. پسر مرد که به اصرار پدر برای چیدن میوهها به باغ آمده بود همة فقیران را از خود راند و به آنها ناسزا گفت. وقتی خبر به گوش پدر رسید به دخترش امر کرد که برود و حق همة فقیران را بدهد، اما وقتی دختر در حال دادن میوه به فقیران بود پسر آمد و دعوایی برپا شد و طی آن پدر جان باخت و قبل از مرگ پسر را نفرین کرد. صبح روز بعد به امر خدا زمین شکافت و پسر را بلعید. کودکان و نوجوانان در این کتاب میآموزند که محبت بیش از اندازه به فرزند باعث بدبختی او میشود و هرکس تکبر و فخرفروشی کند نتیجة آن را میبیند.