سوران سرد
داستانهای فارسی - قرن 14
«نصرتی» سرباز نیرومند پایگاه «سوران» در زمان جنگ بود که بعد از بیست سال به قصد رفتن به «سوران» برگشته است. «نصرتی» در مسیر رفتن به «سوران»، به «خسروی»، سربازی که به خاطر یک زن، عدّهای از سربازان مؤمن را به جزبیها فروخته بود، برمیخورد و قصد دارد انتقام سربازان مؤمن و همچنین هشت سال زندانی کشیدن را از او بگیرد. او همچنین در این مسیر به «شریک»، تنها زنی که در «سوران» بعد از تخلیه کامل، آنجا مانده بود و فرهاد، پسر کدخدا و فریدون و... مواجه میشود و ضمن پاسخ گرفتن از سؤالات بسیار در مورد گذشته، به حقایق بسیاری پی میبرد.