باران سیاه
داستانهای ژاپنی - قرن 20م.
کتاب حاضر، رمانی است از «ماسوجی ایبُوسه» در رابطه با فاجعه هیروشیما که بعد از جنگ ویتنام نوشته شده است. این کتاب یکی از آثار ممتاز از لحاظ ادبی است و بیانکننده نیایشهای ژاپنیها است. در داستان میخوانیم: «شیگه ماتسوشیزها» از روستای «کوباتاکه» مسئولیت «یاسوکو» دختر برادر زنش را بر عهده داشت. «یاسوکو» و «شیگه ماتسو» در کارخانه «فورورایچی» کار میکردند. «یاسوکو» برای یکی از سربازان جبهه چین شمالی نامه دلگرمکنندهای نوشته بود. آن سرباز در جواب برای «یاسوکو» شعرهای عاشقانه مینوشت. در روستا شایعه بود که «یاسوکو» به دلیل بمباران هیروشیما، بیماری بمب اتم دارد. هرکس به خواستگاری «یاسوکو» میآمد از آن شایعه میترسید و منصرف میشد. «شیگه ماتسو» به دنبال کسی بود که این شایعات را از بین مردم پخش است.