مگر چشم تو دریاست!: مرحوم حجتالاسلام و المسلمین جنیدی و شهیدان محمد، عبدالحمید، نصرالله و رضا جنیدی به رویات همسر و مادری مجاهد
جنگ ایران و عراق، 1359 - 1367 - خاطرات
کتاب حاضر، روایت یک مادر است. روایت مادر چهار جوان برومندِ یکی از یکی گیراتر، که روزگاری از زیر قرآن ردشان کرد، آب پشتشان ریخت و ازشان دل کَند. این کتاب، روایت یک همسر است از یک مرد. مردی که وقتی پشت تریبون نماز جمعه میایستاد و تفنگ بهدست مردم را به جنگ و جهاد و حمایت از امام و انقلاب فرامیخواند، خودش پیشاپیش بچههایش را فرستاده بود جنگ و شهید داده بود. مردی که پس از شهادت سومین فرزندش، فکر نکرد که دیگر تکلیفش را در قبال اسلام و انقلاب انجام داده و این آخرین فرزندش را بگذارد برای روز پیری، عصایش باشد.