در پناه جزیره
"احمد "و "صدف "ـ شخصیتهای اصلی داستان ـ که در کودکی مادر خود را از دست دادهاند، با نامادری خود زندگی سختی را میگذرانند .از طرفی پدر از ازدواج مجدد خود پشیمان است .تا این که یک روز خبر عرق شدن او به گوش بچهها میرسد . از آن پس نامادری، "احمد "و "صدف "را تحت فشار قرار میدهد تا همراه او به گدایی بروند .در پی این آزار و اذیتها، روزی "احمد "و "صدف "تصمیم میگیرند از خانه فرار کنند و به جست و جوی پدر برآیند ...