بچهی همه
داستانهای حیوانات / پرندگان - مهاجرت
روزی در یک جنگل بزرگ تخم پرندهای از بالای درخت افتاد و شکست و جوجهای از آن بیرون آمد. حیوانات جنگل نتوانستند مادر او را پیدا کنند، به همین خاطر تصمیم گرفتند تا نامش را «بچة همه» بگذارند و همگی با هم او را بزرگ کنند. بچة همه، همه کار یاد گرفته بود، غیر از پرواز . حیوانات هم هرقدر سعی میکردند، نمیتوانستند پرواز کردن را به او یاد بدهند. تا این که یک روز بچة همه، پرندهای درست شبیه خودش را در جنگل دید و به طرفش رفت. معلوم شد که آن پرنده مادر اوست. آن دو با هم پرواز کردند و زندگی جدیدی را در جنگل آغاز کردند. داستان حاضر برای کودکان گروه سنی «ب» تهیه شده است.