رازهای پدربزرگ
پدربزرگ راوی، در یک تصادف به بیمارستان برده میشود و فرصتی پیدا میکند تا خاطرات و رازهایی را برای نوة خود بنویسد. او قول گرفته تا زمانی که زنده است، فقط نوهاش از وجود این رازهای مکتوب مطلع باشد و بعد از مرگ پدربزرگ، هرطور خواست عمل کند. این خاطرات شامل ده راز است که در هر قسمت نکاتی باریکتر از مو در آن نهفته است؛ از قبیل ما همه بچههایی هستیم که بزرگ شدیم اما....، احترام به والدین؛ اکسیر سعادت، اخلاق خوش، یکی از سرمایههای تمامنشدنی، رمز شادابی و سلامت، زیباترین شکل ستایش و... میباشد.