دوایچلند، ایستگاه آخر (مردم آلمان کشورشان را "دوایچلند" میخوانند)
داستانهای کوتاه فارسی - قرن 14
کتاب حاضر، مجموعهای از داستانهای کوتاه است که با زبانی ساده و روان نگاشته شدهاند. «دوایچلند، ایستگاه آخر»، «خونه گلی»، «تا سحر راهی نیست»، «مثل نازگل» عنوانهای برخی از داستانهای این کتاب هستند. در داستان «دوایچلند، ایستگاه آخر» میخوانیم:«آن روز کلاس زودتر از همیشه تعطیل شد. شاید علت آن برف سنگینی بود که تمام هامبورگ را سفیدپوش کرده بود. معلم ترکزبان که بهخوبی یک آلمانی حرف میزد به زبانآموزانش گفت که فردا چه تکالیفی را باید آماده با خود بیاورند».