تجدید رفتار دولت در فرهنگ سیاسی اسلام
انسان برای استقرار نظام اجتماعی، قدرت و دولت را ایجاد کرد و دولت با ایفای نقش، ضرورت حیات خود را به اثبات رساند. اما دولت صرفا دارای کارکردهای مقتضی و مفید نشد. بلکه کارکردها و پیامدهای منفی نیز به همراه داشت. در حیات سیاسی، قدرت، دولتها را به فساد کشاند و جوامع گرفتار استبداد، استثمار، عقبماندگی و استحمار شدند. امروزه فساد دولت مسالهای عمیق و جدی است که فراوانی و فراگیری آن تمامی جوامع را آزار میدهد. ضرورت رفع پیامدهای منفی دولت، اندیشمندان را به چارهاندیشی واداشت تا این که بحث تحدید و کنترل قدرت دولت مطرح شد. امروزه مطالعه و تحقیق و دستیابی به سازوکارهایی برای کنترل قدرت دولت در زمرهی مهمترین دغدغههای فلسفهی سیاسی، حقوق اساسی، و جامعهشناسی سیاسی درآمده است. نگارنده در کتاب حاضر جایگاه و سازوکارهای تحدید حوزهی قدرت دولت در فرهنگ و ادبیات سیاسی اسلام را بررسی و چگونگی این تحدید و شرایط و زمینههای عملی شدن آن را بیان میکند.