گربهی سیاه بدشانسی نمیآورد!
داستانهای آلمانی - قرن 20م. - ادبیات کودکان و نوجوانان / داستانهای تخیلی / داستانهای حیوانات
کتاب حاضر شامل داستانی است تخیلی با شخصیتهای حیوانی برای گروه سنی (ب) و (ج). داستان دربارة گربهای چکمهپوش است. روزی «نوک دراز» و دوستانش به مسابقة ماهیگیری رفته بودند، بعد از انتظاری طولانی، از به تور افتادن ماهیها ناامید شدند. ناگهان تور آنها به کیسهای که درون آن گربة سیاهی بود گیر کرد. همه فکر میکردند گربة سیاه بدشانسی میآورد، به همین دلیل از او دوری میکردند. اما حنایی، مرغک شجاع، خواهر نوکدراز از او مراقبت کرد و کمکم نوکدراز هم به او پیوست. مرغکهای دیگر اعتقاد داشتند تمام مشکلات مرغدانی مربوط به گربة سیاه است، تا اینکه در پی اتفاقاتی به اشتباه خود پی بردند و با گربة سیاه دوست شدند.