ماجراهای بانی خرگوشه و مربا: رنگین کمان مربایی
داستانهای حیوانات
بانی خرگوشه، سرگرم خوردن عصرانة خود بود. عصرانة او مربا بود. بانی خرگوشه حین خوردن، رنگینکمان زیبایی را در آسمان دید و دوست کوچک خود «موش کوچولو» را صدا زد تا بیاید و رنگینکمان را ببیند. موش کوچولو که همیشه آرزو داشت یک رنگینکمان واقعی ببیند به سرعت وارد اتاق شد، اما یکدفعه روی مربای بانی خرگوشه که کف اتاق ریخته شده بود سر خورد. وقتی توانست از جایش بلند شود، رنگینکمان رفته بود. موش کوچولو عصبانی شد و تصمیم گرفت به مسافرت برود. بانی خرگوشه ناراحت شد. او موش کوچولو را دوست داشت و نمیخواست او را ناراحت کند. او فکری به ذهنش رسید و تصمیم گرفت روی بوم با مرباهای مختلف رنگینکمانی بسازد و موش کوچولو را خوشحال کند. این کتاب برای گروه سنی «ب» به نگارش درآمده است.