بخون و باور نکن
داستانهای کوتاه انگلیسی
اگر میتوانستید با برداشتن یک قدم به هر کجای دنیا که خواستید بروید، کجا را انتخاب میکردید؟ اگر یک جعبهی شیشهای داشتید که هرچه اراده میکردید به شما میداد، چه چیزی از آن درخواست میکردید؟ آیا تا به حال به آیندهای فکر کردهاید که شما را طوری که دیگران میبینند نشان بدهد، نه آن طور که واقعاً هستید؟ آیا تا به حال به این فکر کردهاید که چرا پرندهها صبح به صبحها آواز میخوانند؟ این کتاب را بخوانید و با داستانهایی در مورد این پرسشها همراه شوید، اما توصیه میکنیم که باورشان نکنید!