دانیلوها 1: هدیههای مادربزرگ
هوا - آلودگی / داستانهای تخیلی / حمل و نقل شهری - داستان
فسقلی از میان تمام هدایای تولدش، دوچرخهای را که مادربزرگش هدیه داده بود بیشتر دوست داشت. او یک روز صبح بعد از صبحانه با دوچرخهاش از خانه بیرون رفت. او در خیابان با دیدن دوستش «جیقیلی» بدون توجه به تابلوی رانندگی به آن طرف خیابان رفت، اما با برخورد به یک ماشین پایش شکست و از همه بدتر دوچرخهاش هم شکست. چون پایش شکسته بود مجبور شد مدتی را در خانه استراحت کند. فردای آن روز مادربزرگ به دیدن فسقلی آمد و یک جعبه پر از تابلوهای کوچک و علامتهای راهنمایی و رانندگی هدیه آورد. مدتی بعد پدر دوچرخة فسقلی را تعمیر کرد و فسقلی با دوستش به دوچرخهسواری رفتند. آنها از این که تابلوهای راهنمایی رانندگی را میشناختند، خیلی خوشحال بودند. کتاب مصور حاضر، اولین مجلد از سری داستانیهای «دانیلوها» است. در این مجلد در قالب داستان، لزوم توجه به تابلوهای راهنمایی و رانندگی به کودکان گروه سنی «ب» شرح داده شده است. در قسمت پایانی کتاب «جشن آموزش» برای یادآوری درسهای ارائهشده در داستان آورده شده است.