زندانی
داستانهای کوتاه فارسی - قرن 14
دکتر«کمال کمالی» شاعر نامداری است که در جوانی از عشق خود دور مانده است. او در گذشته عاشق دختری به نام«توران» بوده؛ ولی به خاطر شعری که رنگ و بوی سیاسی دارد به زندان میافتد و از معشوق خود دور میماند. سروان«نشاط» معاون بخش سیاسی امنیتی آن زمان از وضعیت توران سوءاستفاده میکند. او قول آزادی کمالی را میدهد؛ ولی با این شرط که توران با سروان ازدواج کند و توران به خواستهی سروان تن درمی دهد. وقتی کمالی از زندان آزاد میشود، از ماجرای ازدواج توران مطلع میگردد. او به گمان اینکه توران عهد شکسته است، شعرهای زیادی در وصف عهدشکنی توران میسراید. هم اکنون پس از گذشت سالها توران و دکتر کمالی یکدیگر را پیدا کرده و حقایق روشن میشود.