دختری در قطار
داستانهای انگلیسی - قرن 20م.
در داستان این کتاب نویسنده با روایتی مدرن، سراغ موضوعی کلاسیک میرود تا اینبار، وحشت و خون را از میان درد و رنج زنانه بیرون بکشد. «ریچل» که زنی دائمالخمر است برای خودش ارزشی قائل نیست؛ ازنظر او زنان فقط از دو وجه قابلتوجهاند: وضعیت ظاهری و نقش مادریشان. پس با این حساب، او که ظاهری معمولی دارد و نازاست، نمیتواند موردتوجه مردی واقع شود. موهبتی که احتمالاً ازنظر او، زنهای دیگر قصه ـ «آنا» و «مگان» ـ از آن بهرهمندند. «ریچل» بیش از آنکه در واقعیت زندگی کند، در خیال و بین آدمهای خیالیای که فقط خودش آنها را میبیند سیر میکند؛ آنقدر که درگیر حوادث بینشان میشود. حوادثی که هیچوقت رخ ندادهاند.