نیزن رنگارنگ: یک افسانهی اروپایی
داستانهای کودکان و نوجوانان / داستانهای تخیلی
کتاب مصور حاضر دربردارنده داستانهای تخیلی برای گروه سنی «ب» است. در این داستان میخوانیم: سالها پیش، در شهر هملین اتفاقی عجیبی افتاد. کراکنل، قناد شهر اولین کسی بود که متوجه این اتفاق عجیب شد و گفت: دیشب تمام شیرینیهای من ناپدید شدهاند و دیگر هیچ شکری در قنادی نیست. به دنبال قناد، چاپس قصاب هم گفت: سوسیسهای من هم غیب شدهاند. تازه در آن زمان بود که مردم شهر هملین فهمیدند که دزدی وجود ندارد و دزدها همان موشها هستند. گربهها و سگها را از دهکدههای اطراف شهر برای شکار موشها آوردند. آنها شب و روز موش شکار میکردند ولی بی فایده بود. تا اینکه روز بعد، صبح زود مرد غربیه با لباس رنگارنگ تا شهر قدم میزد و نیاش را روی لبانش میگذاشت وشروع به نواختن نی میکرد.