ستارههای سربی
داستانهای فارسی - قرن 14
این رمان، داستان پرفراز ونشیب سه دوست به نامهای «غزل»، «الهه» و «تهمینه» که صاحب مزونی مشترک و برندی اختصاصی هستند و برای رسیدن به خواستهها و امیالشان، تلاش میکنند دشواریها و ناهمواریهای مسیر را بیدغدغه سپری کنند، هر کدام ناخواسته درگیر انتقام، کینه و اجباری برای ازدواج میشوند، اما کمکم... . در بخشی از این رمان میخوانید: «به ظاهر خونسرد و آرام از روی مبل بلندشده و چند قدم که رفت به همان خونسردی و قاطعانه گفت: تا از زندگیت مطمئن نشم پول بهت نمیدم... نمیتونی با این قضیه کنار بیای برو شکایت کن... در اون صورت مجبور میشم و میدم ولی نهایتش اینکه سعی خودم رو برای حفظ سهمالارثت کردم و با نگاهی به همسر مضطربش دست جلو دهانش برده و اشارهای کرد... آفاق همسرش به سرعت برق رفت و برگشت و اسپری کوچک را به دستش داد...».