داغ و دغدغه
«داغ و دغدغه تقدیر سوختة من است. خاکستر زنی که گر میگیرد و شعر میجوشد، بغض میکند و شعر میخواند و حس میکند اگر نسراید مدیون است.» این کلام سرایندة کتاب پروانه نجاتی است. او مینویسد: «در زوایای خاموش ذهنم، کلمات مشق حیرانی و خاطرههایی نه چندان دور ضمیر ناآرامم را ورق میزنند، مرا بانوی شعر جنگ میخوانند... چه عنوان خونینی. دیروزههای من گسترة سپاس از مردان سبزی است که رفتند تا امروزههای شکوهمندی را برای من به ارمغان بیاورند و امروز وابستگان آنها از من میخواهند که دلتنگیهای آنها را واگویه کنم و واژههای من در مقابل آنهمه دلتنگی باشکوه چقدر احساس کوچکی میکنند.» کتاب حاضر مجموعة اشعار فارسی سراینده دربارة جنگ و شیرمردان آن است که به صورت اشعاری خاطرهساز سروده شده است.