زنبورهای سیمرغ بچهها را ادب میکنند (کار گروهی)
کودکان - راه و رسم زندگی - داستان / کودکان - راهنمای مهارتهای زندگی
مادربزرگ و "سیاوش" در خانه بودند که "ستاره" از راه رسید. او مثل همیشه دیکتهاش را بد نوشته بود، به همین دلیل سیاوش او را مسخره کرد. مادربزرگ سیاوش را از این کار نهی کرد و داستان بچههای دهکدهی زندگی را برای آنها بازگو کرد؛ روزی بچهها که مشغول بازی بودند مورچهها را در حال کار وتلاش میبینند و شروع به آزار و اذیت آنها میکنند مورچهها ابتدا از آنها میخواهند که دست از آزارشان بردارند و سپس به مقابله با آنها میپردازند اما موفق نمیشوند. سرانجام زنبورهای سیمرغ که متوجه دعوای بین مورچهها و بچههای دهکده شدهاند به کمک مورچهها میآیند. ملکهی زنبورها پر سیمرغ را به مورچهها میدهد. اما آنها تصمیم میگیرند در موقعیت دیگری از آن بهره جسته و برای ادب بچهها از خود زنبورها استفاده کنند. شبهنگام آنها در زمین بازی چالهای میکنند و زنبورهای کارگر در آن پنهان میشوند و زمانی که بچهها به زمین بازی میآیند آنها را نیش میزنند. ستاره با شنیدن این داستان تصمیم میگیرد در درسهایش از دوستانش کمک بگیرد و سیاوش نیز دست از مسخره کردن برمیدارد و به او قول میدهد کمکش کند. کتاب در قالب داستان به آموزش کار گروهی به طور غیر مستقیم به کودکان اختصاص دارد.