مدادرنگی
داستانهای فارسی - قرن 14
رمان «مدادرنگی» یک مادرانه بزرگ است. داستانی در وصف مادر بودن که در اقلیمی خارج از تهران و ساختار شهرنشینی آن تعریف میشود. داستان در ابتدا با شرحی از یک خانواده و ساختار آن شروع میشود و بلافاصله با خروج پدر از داستان و رفتن او به سفر، سفر مخاطب رمان با مادر به درون دنیای ذهنی او شروع میشود و با خلق جملاتی که ناشی از حس او برای فاصله گرفتن فرزندانش و محبت کودکانه آنها به اوست به بازگشایی گرههای فکری و ذهنی او در ارتباط با خودش میپردازد و ... .