موریژ
داستانهای تخیلی / داستانهای حیوانات / مورچهها - داستان
روزی روزگاری میان دشت پهناور، کنار چشمه آب، در سایهسار درختی کهنسال لانه مورچهها قرار داشت. آن روز باد شدیدی میوزید و طوفانی برپا شده بود. داخل لانهای، مورچه کوچک و ریزهمیزهای به نام «موریژ» با پدر و مادر خود زندگی میکرد. موریژ خیلی دلش میخواست بیرون برود و رقص گلها و درختان را در هوای طوفانی تماشا کند. او بدون توجه به مخالفت پدر و مادرش از لانه خارج میشود و همین که از لانه بیرون میرود... .