دانشگاه و رکود اندیشه
بدیهی است که دانشگاه و آموزش عالی نقش مهمی را در پیشرفت فکری و نهایتا انسانی هر کشور ایفا میکند. یکی از اهداف تحصیل در دورههای آموزش عالی، تربیت متخصصان متفکر و خلاق است تا جوامع انسانی را در پرتو دانش خود بسط داده و قوام بخشند. از این رو، بررسی و مطالعه دانشگاه و مبانی فکری و تحولات تاریخی آن میتواند توسعه و گسترش دانش را تعمیق بخشد. کتاب حاضر بر مبنای تجربه تدریس و پژوهش در یکی از دانشگاههای بریتانیا در اواخر قرن بیستم و سالهای نخست قرن بیست و یکم به نگارش درآمده است و تحولات نظام دانشگاهی این دوره را به نمایش میگذارد. در آن دوره تدریس در دانشگاهها به جزوهخوانی، و پژوهش به نبردی برای کسب منابع مالی تبدیل شده بودند. نگارنده با نگاهی انتقادی به وضعیت جاری دانشگاههای بریتانیا تبیین میکند که دانشگاه از هدف اصلی خود ـ ارزش دانش ـ دور شده و به خدمت بازار و اقتصاد درآمده است. وی همچنین مشکلاتی چون عدم تناسب میان ظرفیت دانشگاهها و دانشجویان ورودی، وجود آزمونهای بیش از حد، نبود تفکر انتقادی و جزوهبرداری صرف و نیز موضوع مردسالارانه بودن دانشگاههای بریتانیا را بررسی میکند.