روزهای هال اشتات
داستانهای فارسی - قرن 14
نویسنده در این داستان فارسی به یک موضوع جهانی پرداخته و صحنه حوادث داستان را در اتریش و آلمان در زمان جنگ جهانی دوم، ساخته و پرداخته کرده است و مفاهیم کلی زندگی بشر مانند حق آزادی بیان و توجه به حرمت انسان و اختیار و انتخاب او را دستمایه قرار داده و از زبان شخصیت داستان این مفاهیم را دنبال کرده است. در بخشی از این داستان میخوانید: «یوزف واقعا احساس کرد همه کائنات دستبهدست هم دادهاند تا حقیقت را بر او فاش کنند. انگار کارگزاران عالم غیب پس کلهی او زده و او را بهطرف هال اشتات، هُل داده بودند تا با مجموعهای از سخنان و نشانهها، با یوهان، با مارلن، برتا، مارتین و پدر روحانی و زیباییهای بینظیر و حالا با ربودن، او را هدایت کنند. یوزف ره صدساله را یکشبه میپیمود. حالا از افسری فقط لباساش را همراه داشت. او دیگر رغبتی به بازگشت به ارتش نداشت و...».