صادق هدایت و هراس از مرگ: بوف کور، تاریخ فرهنگی و اسطورهکشی ...
کتاب با مقدمهای درباره اهمیت تاریخ فرهنگی، نقش اسطوره و اسطورهاندیشی آغاز میشود ;سپس مباحث اصلی آن در قالب بیست فصل، عرضه میگردد .نگارنده درباره کتاب اذعان میدارد ..." :هدف این بررسی، تنها یک تحلیل روانکاوانه نیست، به خصوص از آن دست که کار خود را به بیماریابی و تشخیص محدود میکند .قصد من یک ساخت شکنی روان تحلیلگرانه است که با آن نه تنها متن و محتوای بوفکور بازخوانی میشود، بلکه به بررسی تاریخ فرهنگی، اسطورهسازی و اسطورهکشی در این قصه میپردازد که هم سرچشمه رمز و راز آن بوده است و هم سبب سوء تفاهمهای بسیار که به آن اشاره خواهد شد ...به این قصد، بوف کور، یک بار دیگر، با نگاهی متفاوت، خوانده میشود، نگاهی که به تاریخ فرهنگی ما، آن گونه که هدایت آن را زیسته و در آثارش نقش بسته، و به اسطورهکشیهای هدایت توجه دارد به این که او، با آن پیوند و آشنایی درون عمیق که با فرهنگ و اسطورههای سرزمینش داشت، چرا گزلیک اسطورهکشی به دست میگیرد و به جان همه اسطورههای وازده و از کار افتاده میافتد، تا سرانجام روشن شود کتابی که بیش از نیم قرن به عنوان شوق خودکشی و مرگ خواهی شناخته شده ...در واقع منادی هراس از مرگ، آرزوی جاودانگی، و خواست زندگی است ". پارهای از مباحث کتاب بدین قرار است" :آشناسازی با دنیای درونی هدایت و ساخت شکنی روان تحلیلگرانه بوف کور"، "نظم گاهشمارانه بوف کور"، "عشق و مرگ"، "فرشته و دیو"، "پیوند و جدایی"، "انکار جدایی و مرگ ابژه"، "اضطراب نابودی و مرگ هراسی"، "خداشدن بوف کور"، "تفسیر همزاد در بوف کور"، و "بوف کور، تاریخ فرهنگی و کشتن اسطورهها ."