قصهی مرضیه
مدرسهها باز شده بود و همة کلاساولیها شاد و خندان به مدرسه میرفتند. تنها دختر کوچکی به اسم «مرضیه» از رفتن به مدرسه ناراحت بود. او تحمل دوری از مادرش را نداشت و مرتب بهانه میگرفت. مادر و اولیای مدرسه تلاش کردند تا او را به مدرسه علاقمند کنند، اما موفق نشدند. مرضیه در همان سال ترک تحصیل کرد و به رغم میل خانوادهاش در خانه ماند. تا این که یک شب خوابی دید که باعث شد به مدرسه برود. مخاطبان این داستان اجتماعی که از زبان سومشخص بازگو شده است، گروه سنی «ب» هستند.