زمستان فصل مردن نیست
داستانهای فارسی - قرن 14
کتاب حاضر، داستانی است که نگارنده آن را با نگاهی به زندگی زنان آسیبدیده اجتماعی به نگارش درآورده و داستان درگیری چند زن در موقعیتهای اجتماعی متفاوت را با یکدیگر روایت میکند. نویسنده در این اثر در قالب یک قصه شخصیت چند زن آسیبدیده را ترسیم و آنها را در تقابل با زنانی قرار داده که بهنوعی در حاشیه امن و رفاه اجتماعی قرار دارند. در بخشی از این رمان میخوانیم: «جملههای آخر را در حالی گفتهام که پاهایم روی زمین نبود. مثل دود کشیده شدهام سمت اتاقم. در اتاق را از تو قفل کردهام و پشتم به نرمی تشک نرسیده، خوابم برده است».