زندگی مثل سوپ است
داستانهای فارسی - قرن 14
نویسنده در این کتاب با روایت خاطره گونه داستانی را شرح میدهد که در آن زندگی به یک بشقاب سوپ تشبیه شده است. شخصیت اصلی داستان، راوی است که با واژه «من» معرفی میشود و بیمار است. او شیمیدرمانی میشود. شرح این زندگی اثبات میکند که نباید دیگران سوراخ سمبههای زندگی یکدیگر را جستوجو کنند چون ممکن است دیگران از همین طریق سرزده وارد زندگی شما بشوند. «من» که در طول داستان تبدیل به «زن مجبور» میشود از همسرش جدا میشود؛ آن هم به دلیل همین سرک کشیدنها! زندگی او از نظر مالی و عاطفی مثل همین سوپ شده است که هنوز جرئت خوردنش را نیافته است. اتفاقات خوب و بد زندگی «زن مجبور» عرض زندگی او را مهمتر از طول زندگیاش نشان میدهد و او از زندگی لذت میبرد و... .