انگشت باد
کتاب حاضر مشتمل بر داستانهای کوتاه با موضوع جنگ ایران و عراق 1359-1367 در استان مازندران با عنوانهای «مشت در جیب»، «ماه پشت ابر نمیماند»، «طلوع تازة ققنوس»، «رخ به رخ خورشید»، «پایان تنهایی»، «در جستوجوی میرآفتاب»، «انگشت باد» و «خلوت قشنگ مردن» است. داستان «انگشت باد» روایتی از زندگی امیر سرتیپ خلبان شهید «احمد پیشگاه هادیان» است. احمد به مدت دوازده سال خلبان مسئول بالگرد «کبرا» بوده است. او در آخرین ماموریت خود به همراه دوستش «حمید» با بالگرد به سمت دشمن رفته و موشکهای خود را بر سر عراقیها و تانکهایشان میریزند. روز قبل احمد به همسر و فرزندانش قول داده بوده که به خانه خواهد آمد؛ اما آن روز بالگرد در برف و بوران و طوفان گیر میکند و در حالی که خانوادهاش مشتاقانه در انتظار او هستند خود و همرزمانش به شهادت میرسند.