سال چهارم در مدرسه مالوری
داستانهای کودکان (انگلیسی) - قرن 20م.
"دارل ریورس"، اینبار به همراه خواهرش "فیلیستی"، راهی مدرسهی شبانهروزی "مالوری" میشود. فلیستی که باید پیشتر از اینها به مدرسه میرفت، به دلیل بیماری مجبور شده بود تا در خانه بماند. او ماجراهای زیادی را دربارهی مدرسه از خواهرش شنیده بود: ماجراهای خندهدار دخترها؛ چشمانداز دریا؛ چهار برج که در آن دویست و پنجاه دختر میخوابیدند؛ استخری که آن را در صخرههای ساحل دریا درست کرده بودند و کلی مطالب دیگر که دارل برایش تعریف کرده بود و تمامی نداشت. دارل در ترم جدید سرگروه کلاس شده، اما به علت ترتیب دادن یک میهمانی شبانه و دعوت از دخترهای برج غربی، نیز دو تن از دخترهای کلاس و مغایر بودن این امر با قوانین مدرسه، از سرگروهی استعفا میدهد. اما پس از این ماجرا اتفاق دیگری در مدرسه به وقوع میپیوندد و آن ماجرای خواهر و برادر دوقلوی مدرسه: (رووت و کانی) است. بدینترتیب که کانی که همواره میترسیده در امتحانات مدرک مدرسه، قبول نشود از برادرش رووت میخواهد تا امتحانش را بد بدهد تا این که در ترم بعد نیز با یکدیگر در یک کلاس باشند. رووت پس از انجام این خواستهی خواهرش، تازه متوجه میشود که کار ابلهانهای انجام داده است و بدینترتیب به اذیت و آزار خواهر به وسیلهی برداشتن وسایل، پاره کردن شلاق اسبدوانی او و کارهایی از این قبیل دست میزند. سرانجام دارل با مطلع شدن از این که این خرابکاریها به وسیلهی رووت، انجام میگیرد دوباره به مقام سرگروهی مدرسه نایل میشود.