ام سعد

ام سعد

«ام سعد»، زنی که سالیان دراز با خانواده‌ام در غبسیه زندگی کرده و از آن پس نیز در اردوگاه‌های وحشت سالیان بسیاری را زیسته است. هم‌چنان هرروز سه‌شنبه به خانۀ ما می‌آید، به من مثل فرزندش نگاه می‌کند و قصۀ رنجوری، بدبختی و شادی‌اش را برایم تعریف می‌کند اما هرگز شکایت نمی‌کند. به گمانم آن بانوی چهل‌ساله، از سنگ نیرومندتر و از صبر، صبورتر است. زندگانی خود را ده‌برابر دیگران در رنج و کار می‌گذراند تا برای خود و فرزندانش لقمه‌ای پاک به دست آورد. سال‌ها است که او را می‌شناسم. در گذر روزگاران، تنها کسی است که هرگز از او بی‌نیاز نمی‌شوم ـ آن‌گاه که بر درمی‌کوبد و وسایل فقیرانه‌اش را در کنار درگاه می‌گذارد، در سرم بوی اردوگاه‌ها با بدبختی‌ها و پایداری‌های ریشه‌دارشان، با بیچارگی‌ها و آرزوهایشان افشانده می‌شود؛ و طعم تلخکامی سال‌ها و سال‌ها را که تا حد سرگیجه و دوار چشیدم، بازمی‌گرداند. آخرین سه‌شنبه، مثل همیشه آمد، وسایل فقیرانه‌اش را گذاشت و رو به من گفت: پسرعموجان، می‌خواهم چیزی به تو بگویم، سعد رفت، او به خداییان پیوست. و آنگاه از آرزوها و خواسته‌های خود گفت.

قیمت چاپ: 1,400 تومان
نویسنده:

غسان کنعانی

مترجم:

عدنان غریفی

ناشر:

گوزن

زبان:

فارسی

رده‌بندی دیویی:

892.736

سال چاپ:

1387

نوبت چاپ:

1

تعداد صفحات:

76

قطع کتاب:

رقعی

نوع جلد:

شومیز

شابک:

9789648049589

محل نشر:

اهواز - خوزستان

نوع کتاب:

ترجمه