اولین بار که راه رفتم
داستانهای کوتاه فارسی / والدین و کودک - داستان / داستانهای اجتماعی / داستانهای کودکان و نوجوانان
کتاب مصور حاضر، مجموعهای از داستانهای اجتماعی درباره چگونگی آموزش و یادگیری نوزادان برای انجام کارهایشان است که با زبانی ساده و روان برای گروههای سنی (الف) و (ب) نگاشته شدهاند. در داستان «باید واکسن بزنم» میخوانیم:«اتاق خیلی شلوغ بود. صدای گریه بچههای کوچولو بلند بود. مادرها سعی میکردند آنها را آرام کنند؛ اما بچهها آرام نمیشدند. خانم پرستار جلو آمد. به مادر یک کارت شمارهدار داد. شماره کارت ما 105 بود».