در امتداد حسرت
داستانهای فارسی - قرن 14
پدر و مادر «یاسی»، در کودکی او از هم جدا شدند، به همین دلیل او دختری سرکش بارآمد. پدرش بعد از مدتی تصمیم به بازگشت میگیرد، اما یاسی با پرخاشگریهایش، او را نمیپذیرد. یک شب که یاسی به خاطر بیماری به بیمارستان میرود با پزشکی به نام «رضا» آشنا میشود. رضا به یاسی دل میبازد، اما چون فردی مذهبی و پایبند اصول است، از سوی یاسی رانده میشود. بعد از آن یاسی به نامزدی پسر دیگری درمیآید و پشیمانی بعد از این نامزدی باعث میشود تا او تصمیمات جدیدی برای زندگیاش بگیرد.