بر عرشه کشتی
داستانهای آمریکایی - قرن 20م.
در یکصد متری صخرههای سخت و مرجانی دریا که پذیرای امواج پرخروش ساحل بود کشتی «ویلی واو» خسته از درنوردیدن اقیانوس بزرگ در تنگهای زیبا لنگر انداخته بود، اما در عرشه کشتی برخلاف سطح اقیانوس وضع دیگری شکل گرفته بود، زیرا زیبایی و زشتی دو اصطلاح خوشایند و ناخوشایند در چهره سرنشینان ویلی واو موج میزد و با حرکات و نگاههایشان به اینسو و آنسوی دریا پراکنده میشد. گویی موجی خروشان و پرتپش میخواست در سکوت، صحنههای جانخراش بیمارگونه آنسوی عرشه را محو کند. در گوشهای از پهنه بزرگ عرشه ویلی واو، سپیددلانی سیاهچهره که غبار تبعیض و درد و رنج زندگانی چهره آنان را درهم فشرده بود با حرکاتی میمونوار چوبهای تک را میتراشیدند و پاروهای بدشکل و بدقواره میساختند و... .