قلندر
کتاب حاضر، داستانی با موضوع جنگ است. در دوران جنگ، «قلندر»، فرماندة گردان بارها دشمن خود، «هُشام» را در اجرای نقشهاش ناکام گذاشته بود و «هُشام» با نقشههای فراوان، درصدد گرفتن انتقام بود و حتّی در رادیو به «قلندر» هشدار داده و وی را تهدید کرده بود. در این میان «مجید»، برادرزادة «قلندر»، برای نجات نامزدش «ملیحه» که در روستای «بنی مَلِک» اسیر است، به سوی مکان موردنظر میرود. «ملیحه» فریب فیلمبردار و کارگردانی به نام «کاشانی» قصد دارد در ازای وعده و وعید او را به عقد یک عرب درآورد. «قلندر» با تمام توان علاوه بر جنگ با دشمن، با هوشیاری ملیحه را نجات میدهد و بعد از سالها «هشام» را دستگیر میکند و خود را به عنوان «عمو» به «مجید» معرفی میکند.