دخترک کبریت فروش
داستانهای کودکان (دانمارکی) - قرن 19م.
داستان درباره دخترک فقیری است که از راه فروش کبریت پول اندکی به دست میآورد .اما در آخرین شب سال و در آستانه عید کریسمس هیچ کس از او کبریت نمیخرد .این در حالی است که هوا به شدت سرد است و او با لباسهای نازک و پاره خود، بدون آن که کفشی در پای داشته باشد همچنان در آرزوی فروش یک قوطی کبریت است .سرانجام پس از ساعتی، در گوشهای مینشیند و تعدادی از کبریتها را روشن میکند تا اندکی گرم شود...اما فردای آن شب، مردم جسد بی جان او را در گوشهای از خیابان پیدا میکنند .