فرفری در اتوبوس شماره 10
مدرسه تعطیل شده و فرفری در ایستگاه منتظر آمدن اتوبوس است. او امروز تصمیم عجیبی گرفته است؛ او میخواهد بدون دادن بلیت سوار اتوبوس شود. اتوبوس شمارهی 10 از راه میرسد، فرفری میخواهد با دیگر مسافران از در جلو سوار شود که راننده از او بلیت میخواهد. فرفری برمیگردد و منتظر اتوبوس بعدی مینشیند. او هربار تصمیم دارد به نوعی وارد اتوبوس شود و بلیت ندهد؛ یک بار از در عقب، یک بار از پنجره و بار دیگر با تغییر قیافه، اما هربار رانندهی اتوبوسها متوجه شده و از او بلیت میخواهند. فلفلی که ساعتهاست در ایستگاه مانده سرانجام به باجهی بلیتفروشی میرود و یک بلیت میخرد. در این هنگام اتوبوس شمارهی 10 بار دیگر از راه میرسد. فرفری سوار میشود و این بار بلیت خود را به راننده نشان میدهد و راننده نیز از او تشکر میکند.