وصال کامرانی
«سپیده» دانشجوی رشتة پرستاری است که مادرش از دنیا رفته است، او با پدر و مادربزرگش زندگی میکند. او دوستی به نام «سهیلا» دارد. پدر و مادر سهیلا در خانه، تفاهمی ندارند. در خانة آنها مدام جنگ و نزاع است و این موجب آزار روحیة او و خواهرش میشود. سپیده تلاش میکند به دوستش کمک کند. بعد از مدتی، خانوادة سهیلا از آن محل میروند. پس از آن سپیده با دختر دیگری به نام «فریبا» آشنا میشود. او برادری به نام «فرید» دارد که دبیر ادبیات است و به سپیده علاقه دارد. آن دو قرار ازدواج میگذارند، اما وقایعی پیش میآید که زندگی آنها را تحت تاثیر قرار میدهد.