مثل مادربزرگ مثل شهر (مجموعه داستان نوجوانان)

مثل مادربزرگ مثل شهر (مجموعه داستان نوجوانان)

داستان‌های کوتاه فارسی - قرن 14

راوی با مشاهدۀ موضوع انشای جلسۀ بعد (هر کمکی به دیگران کرده‌اید بنویسد) به یاد کمک‌هایی که به دیگران کرده می‌افتد، اما به نظرش تمام آن‌ها تکراری به نظر می‌آیند. در این حال مادر از وی می‌خواهد تا برای آقا رجب ـ شوهر خواهرش که هم‌اینک از شهر رسیده ـ خروسی زنده ببرد. راوی به سمت آقا رجب به راه می‌افتد. در راه با بی‌بی ـ مادربزرگ اصغر ـ مواجه می‌شود که از او برای تهیۀ نفت کمک می‌خواهد. راوی پس از تحویل دادن خروس، تصمیم می‌گیرد تا به بی‌بی کمک کند. بنابراین بی‌اجازه بر موتور پدرش که به تازگی خریده سوار می‌شود و پیت نفت بی‌بی را بر پشت موتور می‌بندد. اما پس از چندی به داخل جوی آب می‌افتد و دستۀ پیت نفت می‌شکند. در این حال فکری به ذهن راوی خطور می‌کند و آن اینکه پیت نفت بی‌بی را به انباری خانه برده و با پیت نفت خودشان که دارای نفت است عوض می‌کند و آن را به بی‌بی تحویل می‌دهد. راوی چگونگی کمک به بی‌بی را برای انشای روز بعد خود می‌نویسد. داستان ذکر شده تحت عنوان "مثل مادربزرگ مثل شهر" یکی از داستان‌های مجموعۀ حاضر است. برخی دیگر از داستان‌های کتاب عبارت‌اند از: فرار؛ گرفتار؛ سرها؛ ثبت‌نام؛ گم شده؛ زرنگ‌ها؛ شب در جالیز؛ کبوترهای چاهی؛ و پول پدرم و اشک‌های من.

قیمت چاپ: 3,600 تومان
نویسنده:

مجید درخشانی

زبان:

فارسی

رده‌بندی دیویی:

8fa3.62

سال چاپ:

1388

نوبت چاپ:

3

تعداد صفحات:

294

قطع کتاب:

رقعی

نوع جلد:

گالینگور

شابک:

9786005100259

محل نشر:

تهران - تهران

نوع کتاب:

تالیف