مرگ ترنج
«رستم»، جهان پهلوان ایران، پس از ازدواج با «تهمینه» ـ دختر شاه سمنگان ـ به او مهرهای داده و میگوید: اگر خدا به تو پسر داد این مهره را به بازوی وی ببند و اگر دختر داد، آن را به گیسویش بیاویز، از آن پس رستم به سوی جنگ روانه میشود. این در حالی است که تهمینه صاحب پسری با نام «سهراب» میشود. سهراب با پرسش از نام و نشان پدر از تهمینه، پی میبرد رستم، که اکنون آوازة او در ایران پیچیده، پدر اوست. اما رستم همواره این واقعیت را منکر میشود و سرانجام در نبردی سهراب را میکشد. داستان حاضر، بر اساس شاهنامه، به شرح زندگی رستم و سهراب تا زمان رویارویی آن دو در صحنة نبرد و وقایع پس از آن اختصاص یافته است.