کودکی به نام "اون"
این کتاب شرح حال یکی از موارد کودکآزاری در کالیفرنیاست؛ داستان، طرح زندگی نویسنده است که به طرز بیرحمانهای به وسیلهی مادر نامتعادلش گرسنگی میکشید و شکنجه میشد. مادری که با شکنجههای زجرآورش او را تا سرحد مرگ پیش میبرد. او میباید یاد میگرفت که چگونه برای زنده ماندن در مقابل آزارهای مادرش ایستادگی کند. زیرا مادرش نه تنها او را پسرش نمیدانست، بلکه به عنوان یک برده و نه تنها به عنوان یک بچه، بلکه به مثابه یک شئ بیجان میشناخت. تختخواب او یک تختخواب ارتشی قدیمی در زیرزمین، و لباسهایش پاره و مندرس بود. غذایی که به عنوان خوراکی شاهانه از سوی مادر به او داده میشد غذایی مانده و فاسد بود که قابل خوردن نبود. و جامعه از بختکی که روی زندگی او افتاده بود بیخبر بود. او کسی را نداشت که از او حمایت کند. تنها ایمان به خدا بود که او را زنده نگه داشته بود؛ نیروی خداوندی که همیشه به او قدرت، دلگرمی و امید میداد. در این سرگذشت شما میتوانید رنج او را دریابید. در تنهاییهایش تسلیاش دهید و همراه او برای زنده ماندش بجنگید.